مقدمه : تحلیل گفتمان و تحلیل ارتباطات
۱ـ تحلیل گفتمان چیست؟
۲ـ پیشفرضها و انگارشهای Assumption تحلیل گفتمان
۳ـ مهمترین اهداف تحلیل گفتمان
۴ـ سطوح گفتمان در علوم اجتماعی
۵ـ توصیف، تفسیر و تبیین در تحلیل گفتمان
تحلیل گفتمان ( Discourse Analysis ) که در زبان فارسی به سخنکاوی، تحلیل کلام و تحلیل گفتار نیز ترجمه شده است، یک گرایش مطالعاتی بینرشتهای است که در اواسط دهههای ۶۰ و ۷۰ در پی تحولات معرفتی در علوم اجتماعی و انسانی ظهور کرد. این گرایش به دلیل بینرشتهای بودن به زودی بعنوان یکی از روشهای کیفی در حوزههای مختلف علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ارتباطات و زبانشناسی انتقادی قرار گرفت.
چکیده
تحلیل گفتمان انتقادی رویکردی نوین در تحلیل گفتمان است که در دهههای اخیر، در طیف وسیعی از پژوهشها در رشتههای ادبیات و روانشناسی به کار گرفته شده است. اگرچه رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی رابطۀ زبان، قدرت، ایدئولوژی و گفتمان را در اولویت قرار میدهد، اما ادبیات ملتها را نیز میتوان در چارچوب گفتمان انتقادی و نقد زبانشناختی تحلیل و تفسیر کرد. تاریخ بیهقی از جمله آثاری است که بررسی آن در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی میسر است و به تحلیلگر امکان میبخشد تا رابطۀ قدرت، ایدئولوژی و گفتمان را در این اثر آشکار سازد. این پژوهش بر آن است تا با بررسی زبانشناختی داستان «مرگ بونصر مشکان» از تاریخ بیهقی، به لایههای زیرین و پنهان متن ـ یعنی وضعیت رابطۀ قدرت و ایدئولوژی در عصر غزنوی ـ برسد و با کنار هم گذاشتن ایدئولوژیهای مختلف در درون متن، به آشناییزدایی انتقادی دست پیدا کند. برای این کار، از رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف استفاده میشود و متن در سه لایۀ توصیف، تفسیر و تبیین مورد تحلیل قرار میگیرد. در سطح توصیف، بیشتر بر انتخاب نوع واژگان، شخصیتها و جنبههای استعاری تأکید شده است که دیدگاه ایدئولوژیک نویسنده را بیان میکند. فضای سرد و بیروح حاکم بر داستان، اختناق اوضاع اجتماعی آن دوره و حس آزادیطلبی توأم با یأس شخصیت اصلی داستان که در کلمات و عبارات متن نهفته و نویسنده با هنرمندی تمام آنها را کنار هم آورده است، از ویژگیهای برجستۀ این بخش به شمار میآید. در سطح تفسیر، بحران عاطفی و روانی حاکم بر اجتماع آن دوران و گفتمان طیفهای مختلف با پیوندی بینامتنی تفسیر میشود. در سطح تبیین، تقابل آسایش روحی و پریشانی، تعهد و بیتعهدی، وفاداری و خیانت، دوستی و دشمنی، همگی، فضای داستان را در هیجان تقابلی فرومیبرد.
جمال السالکین عبد الباقى خطّاط صوفى، متخلّص به «باقى» و ملقّب به «دانشمند»، فاضل و عالم و محقّق و شاعر و ادیب تبریزى الاصل و ساکن در بغداد بود.
وى معاصر با شاه عبّاس صفوى (سلطنت به سالهاى: ۹۶۶- ۱۰۳۸) و وفات او پس از فوت شاه عبّاس و به سال ۱۰۳۹ ق. بوده است.
سید علی بن نصربن هارون بن ابوالقاسم حسینی یا موسوی تبریزی ملقب به معین الدین یا صفی الدین و متخلص به قاسم و مشهور به قاسمی و شاه قاسم، عارفی است.فاضل و شاعری است ماهر.
پیرجمال اردستانی ، عارف و شاعر و نویسنده مشهور ایرانی در قرن نهم . وی متخلص به جمالی ، ملقَّب به جمال الدّین و معروف به عاشق اصفهانی بود و لقب طریقتی وی محمدشاه است