دیدگاه فلاسفه درباره نفس
نظریه قدیم بودن نفس به افلاطون نسبت داده میشود با این توضیح که ارواح انسانی موجودات مجرد عقلی هستند که پس از حدوث بدن از عالم مجردات نزول میکنند و هر کدام به بدن خاص خود تعلق میگیرند. یکی از مقالات جدیدترین شماره فصلنامه رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی به این موضوع اختصاص دارد
بخشی از مقاله به نظر افلاطون درباره نفس اختصاص دارد که در آن میخوانیم: «از دیدگاه افلاطون، ارواح و نفوس آدمیان به ویژه جزء عاقله آنها، پیش از اینکه وارد کالبد مادی آدمیان شوند، در عالم معقولات وجود داشتهاند. به عبارت دیگر، از دیدگاه افلاطون نفس و روح آدمی قدیم است نه حادث. بنابراین تعلم و یادگیری چیزی جز یادآوری نیست و «چون روح مرگ ناپذیر است و بارها زندگی را از سر میگیرد، در این جهان بسی چیزها و حتی میتوان گفت همه چیز را میبیند و میشناسد. پس مانعی نیست که هر که چیزی را به یاد می آورد، اگر از جست و جو باز نایستد همه چیز را به یاد بیاورد. این یادآوری را مردمان آموختن مینامند، ولی پژوهیدن و آموختن در حقیقت جز به یاد آوردن نیست.» در نتیجه، «ناچار ما باید چیزی را که در این زندگی به یاد میآوریم، در زندگی پیشین آموخته باشیم و اگر روح ما پیش از آنکه در قالب کنونی درآید وجود نمیداشت، چنین امری امکانپذیر نبود و همین خود دلیل است بر اینکه روح باید از آغاز وجود داشته باشد و تا ابد زنده بماند.»
نویسنده مقاله در ادامه به نظریه ملاصدرا اشاره کرده است: «از دیدگاه افلاطون و هم از دیدگاه ارسطو نفس، روحانی است؛ به این معنا که نفس اعم از اینکه قدیم باشد یا حادث، ذاتاً روحانی است و در هر دو حالت مجرد از جسم و جسمانیت است، اما ملاصدرا برخلاف افلاطون بر آن است که نفس آدمی حادث به تکمیل مزاج است و برخلاف ارسطو بر آن است که نفس آدمی جسمانیهالحدوث است نه روحانیهالحدوث. بنابراین از دیدگاه ملاصدرا، نفس آدمی حادث است اما نه روحانیهالحدوث بلکه جسمانیهالحدوث است و با قیست اما نه جسمانیهالبقاء بلکه روحانیهالبقاء. پس «باید دانست که نفس انسان موجودی است جسمانیالحدوث (بدین معنا که در آغاز امر و ابدای حدوث و تکوّن، از همین مواد و عناصر موجود در این عالم پدید میگردد و در این هنگان صورتی است قائم به بدن)، ولی پس از استکمال و خروج از قوه به فعل و طی مراتب کمال موجودیست روحانیالبقاء (که در بقای ذات خویش نیازی به بدن ندارد، بلکه قائم به ذات خویش و فاعل بدون آلات و ادوات جسمانیست) پس نفس آدمی جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا است.»
در انتها نویسنده مقاله چنین نتیجهگیری کرده است: «افلاطون معتقد است که روح و نفس آدمی پیش از اینکه به عالم محسوسات هبوط نماید و وارد کالبد مادی گردد، در عالم معقولات، وجودی مجرد داشته و عالم به مثل و معقولات بوده است. بنابراین روح و نفس آدمی قدیم است نه حادث. ابن سینا به پیروی از سنت مشایی و در مخالفت با نظریه افلاطونی معتقد است که روح و نفس ناطقه انسانی از طریق عقل فعال و واهبالصور، روح و نفسی برای آن ایجاد و افاضه میشود تا در آن تصرف تدبیری کند. ملاصدرا نیز برای اثبات حدوث نفس انسانی به معنایی که در حکمت متعالیه از آن میشود، ادله و براهینی را اقامه مینماید.»
متن کامل این مقاله به قلم معصومه عامری، در فصلنامه رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی، شماره 99، زمستان 1394 منتشر شده است.
کلیدواژهها: نفس، قدم، حدوث روحانی نفس