وب نوشتهای عرفانی و ادبی

ادبی ؛ عرفانی و ...

وب نوشتهای عرفانی و ادبی

ادبی ؛ عرفانی و ...

وب نوشتهای عرفانی و ادبی
عابدان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار

نشانی در بلاگفا : http://mrfarzi.blogfa.com

کانال: https://t.me/erfaan_amali
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

استاد و راهنما در عرفان 1

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۵۲ ب.ظ

بخش اول

چکیده

مقاله حاضر پیرامون نقش و ضرورت استاد سلوکی و راهنمای راه معنوی در طی مقامات عرفانی یا سیر و سلوک پژوهش و پردازش نموده است و استاد را به دو قسم الف) استاد خاص ب) استاد عام تقسیم نمود. پس از آن در خصوص شرایط علمی و عملی استاد و راهنما، ویژگی‌های مرید و شاگرد طریق الهی و فواید و محاسن داشتن استاد خبیر، فانی فی‌الله، مجتهد و فقیه در شریعت، مؤید از سوی خدا سبحان و عنایات انسان کامل معصوم(ع) بحث و بررسی کرده است.

نوشتار پیش‌رو بیانگر آن است که بدون استاد آگاه و بصیر که اسلام‌شناس و عرفان‌شناس باشد و شریعت را مغزای سلوک الی‌الله قرار دهد و توحید و ولایت را بنیاد و ریشه عرفان حقیقی بداند و خودتسلیم ولایت باشد امکان‌‌پذیر نیست و منهای چنین راهنمایان رفتن مخاطرات و مهالک راه را افزون و خطر سقوط و هبوط را بیشتر خواهد کرد.

واژگان کلیدی: عرفان، عرفان عملی، استاد عام و خاص، شریعت، سیر و سلوک، رهنما.

طرح مسئله

امام صادق(ع) فرمود: العامِلُ عَلی غَیر‌ِ بَصیرةٍ کالسائِر‌ِ عَلَی غَیر‌ِ الطَّریق لایزیده سرعةُ السَّیر‌ِ إ‌ِلَّا بُعداً. (کلینی، 1401: 1 / ح 1.) عمل‌کننده بدون بصیرت، مانند کسی است که در بیراهه افتاده و سرعت حرکت وی چیزی جز دور شدن او از هدف و مقصد نیست. در عرفان عملی و سیر و سلوک عارف و سالک یا «مجذوب سالک» است یا «سالک مجذوب»؛ یعنی گاهی بارقه‌های الهی و انقلاب درونی و عشقِ فطری عارف به جوشش می‌آید و «کشش» معشوق او را در صراط «کوشش» قرار می‌دهد؛ و گاهی عارف در اثر مجاهدت و ریاضتِ معقول و مشروع، جذب تجلیات ربوبی گشته و نفحات اُنسی و قدسی حقّ مجذوبش می‌کند و به سوی مطلوب (دیدار با دلبر و دلدار) سوق و سیر می‌دهد.

استاد شهید مطهری می‌گوید: سالک برای اینکه به قله منیع انسانیت، یعنی توحید برسد از کجا باید آغاز کند و چه منازل و مراحلی را باید به ترتیب طی کند و در منازل بین راه، چه احوالی برای او رخ می‌دهد و چه وارداتی بر او وارد می‌شود و البته همه این منازل و مراحل باید با اشراف و مراقبت یک انسان کامل و پخته ـ که قبلاً این راه را طی کرده و از رسم و راه منزل‌ها آگاه است ـ صورت گیرد و اگر همت انسان کامل بدرقه راه نباشد، خطر گمراهی است. عرفا از انسان کاملی که ضرورتاً باید همراه نوسفران باشد، گاهی به طائر قدس و گاهی به «خِضْر» تعبیر می‌کنند:

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس!

  که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

ترک این مرحله بی همرهی خضر مکن

  ظلمات است بترس از خطر گمراهی  (مطهری، 1383: 23، 26 و 27)

با توجه به این مطلب این مسئله یعنی وجود راهنمای کامل در سیر و تکامل معنوی اهمیت دارد حال این استاد و راهنما باید چگونه باشد، و از چه خصوصیاتی برخوردار است. لسان آیات و روایات و دیدگاه‌های سیر و سلوک ویژگی‌ها و خصوصیات این استاد و راهنمای راه را معرفی کرده که در این مقاله بدان پرداخته‌ایم.

ضرورت وجود استاد کامل در سیر و سلوک

لازم است انسان سالک و متکامل در سیر و سلوک استکمالی خویش در پرتو هدایت، عنایت و حمایت‌های ظاهری و باطنی انسانِ کاملِ مُکَمِّل ـ که عین صراط مستقیم و سبیل قویم الهی و خلیفه و حجت الهی است ـ به بارگاه توحید ناب دست یابد؛ چه اینکه خِضْر طریق و پیر راه و مرشد کامل در هویت اصیل عرفان‌ِ ناب، انسان کاملِ معصوم است و پس از ایشان شاگردان مکتب قرآن و ولایت‌اند که راه‌شناس و راه‌رفته‌اند؛

به تعبیر مرحوم همایی:چون وجود ناقص با کاملِ مکمل پیوند گرفت، از پرتو کمال او، استحاله و تبّدل مزاج روحانی و ولادت ثانیه دست دهد و آن وجود ناقص نیز کامل می‌گردد؛ مانند اتصال قطره‌ای از آب شور به دریای آب شیرین. (همایی، 1389، 2 / 856)

چون سیر و سلوک از نظر معرفت‌شناختی نیز درونی و معنوی است و آسیب‌شناسی‌های پیدا و پنهان آن تنها با نظارت مرشد کامل و آگاه امکان دارد و از نظر منطقی نیز طی مقامات معنوی و منازل سلوکی همراه با تجارب و مکاشفاتی است که احتمال خطا و اشتباه در آن وجود دارد  ازاین‌رو باید استاد راه و پیر طریق مددکار و همراه سالک باشد و سنجه‌هایی نیز برای شناخت صدق و کذب و صواب و خطای شهودی او اقامه نماید که البته قرآن‌کریم، کشف و شهود معصوم(ع) و عقلِ سلیم و رشد یافته می‌توانند دراین‌باره معیار باشند. (بنگرید به: یثربی، 1377 الف: 419 ـ 411؛ همو، 1377 ب: 534 ـ 531)

مسئله مددگرفتن از خاطرِ رندان، طی مراحل با مرغ سلیمان، کمک خواستن از همت مردان خدا، خدمت پیرمغان و با دلیل درکوی عشق قدم نهادن، از توصیه‌های لسان‌الغیب شیراز است و مرحوم علامه شعرانی نیز سخنی به غایت نغز در ضرورت راهنماطلبی و معلم‌خواهی در مقامات سلوکی دارند: حق آن است که سالک به استاد عارف احتیاج دارد؛ زیرا مبتدی هنگامی که قصد تهذیب نفس از رذایل را داشته باشد، نمی‌داند چطور شروعِ در سلوک کند و چه چیزی شایسته است تا انجام دهد و از آنچه باید بپرهیزد، چگونه عمل کند و چه بسا برای او صفت رذیله عجیب حاصل شود و خود بدان ملتفت نباشد تا از آن بپرهیزد؛ لذا محتاج معلمی است تا به او تنبّه دهد و او را به راه تخلص از آن ارشاد کند.

پس همان‌طور که در صنایع و مهارت‌ها به استاد احتیاج است در تحصیل ملکه تهذیب نفس نیز به استاد احتیاج می‌باشد؛ بلکه احتیاج در این راه شدیدتر است. (رحیمیان، 1371: 88) امام خمینی(ره) نیز ضرورت وجود راهنما را این‌گونه بیان است: استادِ اخلاق برای خود معین نمایید. جلسه وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید. خودرُو نمی‌توان مهذب شد ... . برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد لازم است؛ لکن علوم معنوی و اخلاق به تعلیم و تعلم نیازی ندارد؟ و خودرُو و بدون معلم حاصل می‌گردد؟

هرکه گیرد پیشه‌ای بی اوستا

  ریشخندی شد به شهر و روستا

هرکه در ره بی قلاووزی  رود

  هر دو روزه راه صد ساله شود

کار بی استاد خواهی ساختن

  جاهلانه جان بخواهی باختن

در سلوک عرفانی، کار اصلی را باید خودِ سالک انجام دهد؛ اما «استاد» نقش راهنمای با تجربه و راه طی کرده‌ای دارد که همه خطرات و خصوصیات این راه خطیر را می‌شناسد و به مشکلات سیر و سلوک آگاهی دارد و از سوی دیگر طبیعت و مزاج شاگرد و توان مجاهدت و تحمل ریاضت او را نیز می‌داند؛ یعنی به «سِرّ قدر» او وقوف دارد و اینکه چگونه و با چه کم و کیفی حرکت کند، چه ذکری داشته باشد، مراقبت‌های منازل در مناظر معنوی‌اش چگونه باشد که همه اینها از دلالت‌ها و همت‌های پیر طریق و راهنما قابل دستیابی است.

قرآن کریم نیز در آیات مختلف منزلت راهنما و استاد را در هدایت‌های ظاهری و باطنی گوشزد کرده است؛ یعنی «فطرت و شریعت» در خصوص «راهنما و رهبرخواهی» هم‌گرایی ویژه‌ای دارند. قرآن کریم از قول حضرت ابراهیم(ع) به آزر می‌فرماید: یا أ‌َبَتِ إ‌ِنِّی قَدْ جَاءَنی مِنَ الْعِلْم ‌ِ مَا لَمْ یأ‌ْ‌‌‌تِکَ فَاتَّبعْنی أ‌َهْدِکَ صِرَاطًا سَو‌ِیا. (مریم / 43)که در این آیه دست‌کم دو نکته لطیف مشهود است: یکی بایستگی رجوع جاهل به عالم و دیگر آنکه صاحب شناخت خدادادی و در صراط هدایت می‌تواند آگاهی بخش و هدایتگر باشد.

ای بی‌خبر! بکوش که صاحب خبر شوی

  تا راهرو نباشی کی راهبر شوی؟

خدمت به انسان کامل و سرسپردگی به رهیافتگان وصال که به منبع معرفت و سرچشمه زلال وحیانی متصل شده‌اند، ضرورت دوری‌ناپذیر در سیر و سلوک عرفانی دارد. به تعبیر حافظ:

شبانِ وادیِ ایمن گهی رسد به مراد

  که چند سال به جان خدمت شعیب کند

موسی(ع) در پرتو هدایت‌های برونی و درونی حضرت شعیب(ع) در یک مرحله و سپس قرار گرفتن در وادی جذبات و جلوات هدایت باطنی و ولایت‌امری جناب خضر(ع) طی طریق کرد آن‌چنان که (کهف / 65) علی(ع) در آغوش پر مهر و معرفت حضرت محمد مصطفی(ص) دیده به جمال دوست روشن نمود و به دلدار دل سپرد و به قله قاف کمال و وصال، باریافت. (بنگرید به: نهج‌البلاغه، 651 و 652)

می‌توان ضرورت و دلایل وجود راهنما و مراد را در سیر سلوک در چند بند این‌گونه ترسیم کرد. یک. نیاز فطری و عقلی به راهنما در هر حرفه، صنعت و بیشتر از آن در سیر و سلوک باطنی؛ دو. ناآشنایی به راه و رسم سلوک عرفانی؛ سه. وجود رهزنان و سارقان در سلوک عرفانی؛

چهار. وجود وسوسه‌های مخاطره‌آمیز و هلاکت‌بار که بسیار درونی و مرموزند؛ پنج. تفسیر حوادث سلوکی و وقایع شهودی و دست‌یافته‌های عرفانی؛ شش. سستی و توقف در اثر ابتلائات گوناگون و ضرورت مراد در تصرف باطن مرید و رهاسازی از توقف؛ هفت. قراردادن مرید و شاگرد تحت حمایت‌های معنوی و برخوردارسازی او از همت و قدرت درونی و ولایت باطنی از سوی مراد و پیر راه.

اکنون درمی‌یابیم که چرا علامه حسن‌زاده آملی از قول بزرگان فرموده‌اند: «اگر انسان عمر خود را در پیدا کردن استاد کامل صرف کند جا دارد». (حسن‌زاده آملی، 1379: 26) و علامه تهرانی آورده‌اند که: «کسی که به استاد رسید نصف راه را طی کرده است». (حسینی تهرانی، 1422: 115 و 116)

سالک نرسد بی مدد پیر به جایی

  بی زور کمان، زه نبرد تیر به جایی

بی پیر مرو تو در خرابات

  هرچند سکندر زمانی

به کوی عشق مَنِه بی دلیل راه قدم

  که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

شرایط و ویژگی‌های استاد یا پیرِراه

پس از فهم ضرورت استاد و اهمیت منزلت او در سیر اَنْفُسی و سلوک الی‌الله، یکی از مسائل مهم و بنیادی و سرنوشت‌ساز، شناختن و یافتن استاد کامل و سرسپردگی به او و شاگرد حقیقی شدن اوست؛ لذا سؤال محوری آن است که این استاد کیست؟ چه ویژگی‌هایی دارد یا باید داشته باشد؟ چه کسانی به دستگیری خلق و هدایت معنوی مجازند؟ پیش از پاسخ‌گویی بیان سه نکته لازم است:

نکته اول: بر اساس آیه «وَالَّذ‌ِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْد‌ِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإ‌ِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ» (عنکبوت / 36) اگر انسانی به حقیقت در راه خدا و با نهایت خلوص و صداقت جهاد کند و گام بردارد: «جَاهَدُوا فِینَا»، هر آینه مشمول رحمت خاص و رحیمی خداوند خواهد شد (هدایت به‌معنای ایصال به مطلوب شامل حال او می‌گردد) و خداوند در هیچ مرحله‌ای او را رها نخواهد کرد که «معیت خاصه» با او دارد: «لمع المحسنین»، و قطعاً یکی از روزی‌های معنوی و هدایت‌های ویژه خداوند آن است که استادی خبیر و بصیر و کامل را در مسیر او قرار دهد و محال است کسی از راه دل و با همه وجود از خدای متعال چیزی بخواهد و او عطا نکند.

نکته دوم: پیروی و فرمان‌بری از استاد تنها درباره استادِ سلوک و پیر طریق است که دارای همه شرایط معرفتی و معنوی باشد؛ نه استاد علمی؛ که آنجا ضمن احترام و ادب استاد و شاگردی، عقل و دین حکم می‌کنند که انسان سالک معرفت و علم باید اهل اجتهاد باشد نه تقلید و به تجزیه و تحلیل علمی بپردازد و اهل سؤال و جواب و نقد و نقض و ابرام باشد؛ امّا در سلوک درونی و هجرت باطنی با شناخت استادِ شایسته، دل به او می‌سپارد و در مقام اطاعت از او برمی‌آید به تعبیر حافظ:

از آستانِ پیر مُغان سر چرا کشم

  دولت در آن سرای و گشایش در آن در است

   حافظ! جناب پیر مغان مأمن وفاست

  درسِ حدیث عشق بر او خوان وزو شنو

     بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند

  پیر ما هر چه کند عینِ ولایت باشد

      به جانِ پیر خرابات و حقِّ صحبتِ او!

  که نیست در سَرِ من جز هوای خدمتِ او

انسان کاملِ معصوم (انبیای الهی و ائمه معصومین(ع)) پیرِ اصلی طریق، راهنمایان راه، صاحب‌همتان ژرف‌نگر، وجه خدا، کلمه الهی و صراط مستقیم‌اند و سیر از خلق به حق و از کثرت به وحدت نموده‌اند و مراتب سیر و سفر را یکی پس از دیگری پشت سر نهاده و خداوند آنها را برای دستگیری و هدایت خلق از آسمان به زمین تنزّل داده و از فنا به بقا و از فرق به جمع و بلکه «جمع‌الجمعی» رسیده‌اند تا پس از عروج به ذروه ملکوت و طی سیر صعودی به فرمان حضرت احدیت به عالم ناسوت تنزّل کنند و مشاعل هدایت و علائم صعود در رسیدن به مقام شامخ انسانیت گردند که اینان جانشینان خدا و اولیاءالله هستند و صاحب ولایت تکوینی و تشریعی و به اذن‌الله زمام هدایت مستعدان راه کمال و طریق جمال را در دست گیرند. (بنگرید به: جوادی آملی، 1379: 6 / 139 ـ 126 و 11 / 92؛ حسن‌زاده آملی، 1378: 72، 73، 91 و ...)

برخی از شرایط استاد

یک. جامعیت: استاد در «عرفان عملی» در صورت امکان باید جامعیت علمی و عملی داشته باشد؛ یعنی از فقاهت و اجتهاد در اصول و فروع دین و شریعت محمدی(ص) برخوردار باشد؛ به سخن دیگر اسلام‌شناس، دین‌شناس و متخصص در ساحت آموزه‌ها، گزاره‌ها، بینش‌ها و گرایش‌های دینی باشد؛ اهل فقه، فلسفه، حکمت، عرفان، تعقل، تعبد، عرفان، سیاست، خلوت و جَلْوت باشد تا سالک را یک‌سویه و اهل کناره‌گیری و گوشه‌نشینی تربیت نکند و مصداق کلام امام حسن عسکری(ع) باشد که فرمود: «و امّا مَن کان من الفقها، صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه»؛ (حر عاملی، 1414: 27 / 131؛ مجلسی، 1403: 2 / 88) زیرا سالک در مقام سیر و سلوک «عوام» است و باید به «عالم» که ویژگی‌های علمی، اخلاقی، معرفتی و معنویتی دارد مراجعه نماید.

باید در طریق به رفیقی دست نیاز دراز نماید که به تعبیر حضرت مسیح(ع)، دیدن او انسان را به یاد خدا انداخته و گفتارش دانش‌افزایی و کردارش یاد معاد بوده و اشتیاق به آخرت را در دل و دیده سالک بپروراند. (کلینی، 1401: 1 / 39) اگر انسان چنین استاد دل‌آگاه و دین‌داری یافت باید در خدمت و معیت و مصاحبت او باشد تا استعدادهای بالقوه‌اش به فعلیت برسد که به قول مولوی:

دلا ! نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

  به زیر آن درختی رو که او گل‌های‌تر دارد

دو. بار یافتن به مقام فنای فی‌الله؛ یعنی اسفار اربعه عرفانی را طی کرده باشد و در عالم فنا و توحید سیر نماید؛ زیرا نیرنگ‌کاران و حقه‌بازان فراوانی در کمین مشتاقان و مشتریان سلوک‌اند. به تعبیر مرحوم نخودکی اصفهانی: مدت زمانی است که آنچه را می‌بینم آن است که مردم غیر از دو طایفه نبوده و برای آنها ثالثی وجود ندارد. یک طایفه حُقه‌بازها هستند که به حقه‌بازی مشغول‌اند و دسته دیگر مردم صاف و صادقی هستند که از قبل سراب را آب پنداشته و مشک مصنوعی را به جای مشک (واقعی) انگاشته‌اند؛ ولی کسی‌که واقعاً به مقصد رسیده باشد ندیده‌ایم ... . (نخودکی، 1378: 119و 120)

به تعبیر مرحوم حداد: استاد باید دارای مقام توحید باشد. (حسینی تهرانی، 1423: 486) پس استادِ راه رفته می‌داند که خصوصیات هر منزل و مراقبه‌های آن چیست و تنها باید به استادانی که از رهگذر شریعت به شهود رسیده و خود استاد دیده و صاحب تجربه‌اند، دل بست و سر تسلیم در برابرشان داشت و اگر سالک خود اهل علم و معرفتِ دینی باشد، عامل به دانسته‌های خود گردد و با قدم صدق، سلوک عملی نماید به یقین خدای متعال او را به‌سوی چنین استادانی راهنمایی خواهد کرد. (بنگرید به: شجاعی، 1385: 1 / 87 ـ 83)

سه. صاحب‌نظر بودن و ولایت باطنی داشتن؛ استاد خود در اثر سوختن و گداختن باید به مرحله‌ای رسیده باشد که صاحب نَفْس طیبه و زکیه و نَفَس رحمانی و روحانی باشد تا گوهر وجود شاگردِ سلوکی‌اش را بَدَل به حقیقت نماید؛ پس پیر راه باید گوهرشناسِ صاحب نَفَس باشد. به قول حافظ:

دوستان عیبِ من بی دلِ حیران مکنید

  گوهری دارم و صاحب‌نظری می‌جویم

و پیری که کار آزموده و راه‌آشنا باشد و چون طبیبی حاذق و مشفق عمل نماید، با دم مسیحایی خود مرده‌دلان را زنده می‌کند.

خامانِ رَه نرفته چه دانند ذوقِ عشق؟

  دریا دلی بجوی، دلیری، سرآمدی

چهار. داشتن حس سابقه نزد ارباب معنویت و سلوک. استادی که بدنام و فاقد حُسن سیرت و سابقه است، نمی‌تواند رهپویان سلوک و صفا را به مقصد و معنا دلالت و هدایت نماید. ازاین‌رو حسن شهرت در مسیر بندگی خدا و عبودیت استاد می‌توانند شرایط را برای انتخاب استاد هموارتر سازد.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. نهج‌البلاغه.

3. جمعی نویسندگان، 1383، سوخته، تهران، شمس الشموس.

4. جوادی آملی، عبدالله، 1379، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 6 و 11، قم، اسرا، چ سوم.

5. حر عاملی، محمد بن حسن، 1414 ق، وسائل الشیعه، بیروت، مؤسسه آل‌البیت، داراحیاءالتراث.

6. حسن‌زاده آملی، حسن، 1379، در آسمان معرفت، قم، تشیع.

7. حسینی تهرانی، سید محمدحسین، 1418 ق، الله‌شناسی، مشهد، علامه طباطبایی.

8. 1421 ق، رساله لب‌اللباب، مشهد، علامه طباطبایی.

9. 1422 ق، رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، مشهد، بی‌نا.

10. 1423 ق، روح مجرد، مشهد، علامه طباطبایی.

11. حیدری کاشانی، حسین، 1381، سیری در آفاق، قم، تهذیب.

12. خرمشاهی، بهاءالدین، 1367، حافظ‌نامه، تهران، علمی ـ فرهنگی و سروش.

13. خمینی، سید روح‌الله، بی‌تا، جهاد اکبر (به ضمیمه ولایت فقیه)،بی‌جا، بی‌نا.

14. رجایی، احمدعلی، 1364، فرهنگ اشعار حافظ، تهران، علمی، چ دوم.

15. شجاعی، محمد، 1385، مقالات، ج 1، تهران، سروش.

16. شعرانی، ابوالحسن، 1371، حیات و اندیشه شعرانی، کیهان اندیشه، ش 45.

17. شوشتری، عبدالقائم، 1384، غم عشق، قم، طوبای محبت.

18. طباطبایی، سید محمدحسین، 1381، رسالة الولایة، ترجمه صادق حسن‌زاده، قم، نشر بخشایشی.

19. 1393 ق، تفسیر المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

20. قشیری، ابوالقاسم، 1340، الرسالة القشیریة، ترجمه ابوعلی حسن بن احمد عقمانی، با تصحیحات و استدراکات فروزانفر، تهران، علمی و فرهنگی.

21. کاشانی، عزالدین محمود، 1372، مصباح‌الهدایة و مفتاح‌الکفایة، تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران، هما، چ چهارم.

22. کاشفی، محمد رضا، 1384، عرفان و تصوف، قم، نشر معارف نهاد رهبری در دانشگاه‌ها.

23. کلینی، محمد بن یعقوب، 1401 ق، اصول کافی، بیروت، دارالصعب، دارالتعارف، چ چهارم.

24. مجاهدی، محمدعلی، 1384، در محضر لاهوتیان، قم، مؤسسه انتشاراتی لاهوت، چ دوم.

25. مجلسی، محمدباقر، 1403، بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراث العربی.

26. مطهری، مرتضی، 1383، مجموعه آثار، ج 23، تهران، صدرا.

27. مکارم شیرازی، ناصر، 1383، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ بیست و سوم.

28. نخودکی اصفهانی، حسینعلی، 1378، نشان از بی‌نشان‌ها، تهران، جمهور.

29. همایی، جلال‌الدین، 1389، مولوی‌نامه، تهران، هما.

30. یثربی، سید یحیی، 1377 الف، عرفان نظری، قم، بوستان کتاب.

31. 1377 ب، فلسفه عرفان، قم، بوستان کتاب

32. 1385، آب طربناک، تهران، نشر علم.

محمدجواد رودگر/ استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.

منبع: فصلنامه پژوهشی در اخلاق شماره6

ادامه دارد..........

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی