مصاحبه با حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله خاطرات از زبان خودشان
💠مرحوم استادمان ، جناب آقای[ شعرانی] (رضوان الله تعالی علیه )اگر کسی ازایشان ، کتاب می خواست ، چون خودشان اهل کار بودند و کتابها ر، لازم داشتند، می فرمود: کتابهای من ، لازم است و متعدی نیست . می برند و نمی آورند، بعد جا دنبالش بگردم !اما برای بنده ،اینگونه نبود. هر وقت کتابی می خواستم ، هیچ این حرفها نبود. می گفت : آنجا کتاب است ، بردارید و یا خودشان می دادند. بعضی از نسخه های استنساخ شده ،الان هست که من از روی کتابهای ایشان ،استنساخ کردم - مثلا شرح اسطرلاب بیرجندی ر، من نداشتم ،از روی کتاب ایشان ،استنساخ کردم و ...
💠یک روز، من خدمت مرحوم آقا میرزااحمد آشتیانی ، برای عرض ارادت واحوالپرسی رسیده بودم . روز تعطیل بود (پنجشنبه یا جمعه ). در آن نشست ،ایشان ازاستاد خود مرحوم[ میرزا حسن کرمانشاهی] صحبت می کردند واز حالات او، می گفتند. - مرحوم آقا[ میرزااحمد آشتیانی] ،از بزرگان علم وادب بودند. پسر مرحوم آقا[ میرزامحمدحسن آشتیانی] و خودشان از علمای طرازاول تهران بودند. مرحوم[ علامه طباطبائی] به بنده ، فرمودند: زمانیکه من واخوی (آیت الله 💠آقاسیدمحمدحسن قاضی ) به نجف ، رفته بودیم ، در نجف آن روز، آقای آشتیانی بلامنازع[ اسفار] می گفت . بعداز چند دقیقه ،ایشان بلند شدند و به کتابخانه خودشان ، رفتند و حواشی مرحوم[ استاد کرمانشاهی] را براسفار، آوردند و به من فرمودند شمااین نسخه را ببرید،استنساخ کنید.
💠تااین اندازه در شاگردپروری ، محبت داشتند. یکی از سعادتهائی که خداوند متعال ، نصیبمان کرده ،از همان آمل ،اساتید ما علاوه بر پختگی در درس و بحث ، خیلی مهربان و دلسوز و مربی بودند، خیلی آقایی و پدری داشتند. محضراساتید من ، همه شریف و عزیز بود. من در مدت چهارده سال که خدمت مرحوم[ شعرانی] ، بودم ، غیراز آن سکوتی که عرض کردم ، حرف درشتی من ازایشان نشنیدم . مگر یک روز درس[ مکاسب] بود. یک مقداری حرف زیر و رو شد. تشری که فرموداین بود که آقا!این مطلبی نیست که شمااین قدر، پافشاری می کنید! همین قدر![ شهدالله] بنده غیر ازاین ، حرف درشتی ازایشان ، نشنیدم . آقایان دیگر هم همین طور. حرفهای گزاف و تند، نداشتند. درانصاف هم ، بی نظیر بودند.