چلچراغ سالکان ؛ زندگی نامه ملا حسینقلی همدانی
اشاره
16 اسفند، سالروز رحلت بزرگ مردی از تبار خوبان و صالحان، ره یافته حریم قرب الهی، حکیم نامدار، عارف واصل، فقیه نامور و معلم بزرگ اخلاق، آیت اللّه العظمی آخوند ملا حسینقلی همدانی است؛ مردی که با مجاهدات نفسانی، ریاضت های شرعی و فتح قله های رفیع انسانیت، انسان های نمونه و شایسته ای را تربیت نمود که هر یک از آن ها، افتخار آسمان علم و معرفت و سیر و سلوک به شمار می آیند.
ولادت
در سال 1239 قمری، در روستای «شَوَنْد» واقع در سی کیلومتری شهرستان رزن از توابع استان همدان، نوزادی به دنیا آمد که رخساره او، حکایت از عظمت و بلندی روحش می کرد. پدر این کودک فرزانه، رمضانعلی بود که شغل چوپانی و کفش دوزی داشت. او که سال ها در حسرت داشتن فرزند گذران عمر می کرد، با سفر به عتبات عالیات و زیارت مشاهد مشرّفه، دست نیاز به سوی سیدالشهداء دراز کرد و از آن حضرت درخواست وساطت فیض نمود. مدتی پس از بازگشت، حاجتش برآورده شد و تولد فرزند، شور و شعف را به خانه محقر او به ارمغان آورد. رمضانعلی به شکرانه لطف و عنایت امام حسین علیه السلام ، نام فرزند خود را حسینقلی، یعنی غلامِ حسین نهاد.
تحصیلات
مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، در دامن پر مهر و محبت پدر و مادری مهربان، مراحل رشد و ترقی را پیمود و با توجه به علاقه پدر، برای فراگیری علوم آل محمد صلی الله علیه و آله عازم حوزه علمیه تهران شد. ایشان بعد از فراگیری مقدمات علوم، در دروس سطح شرکت کرد و از محضر عالم والا مقام و فقیه مشهور، مرحوم شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین استفاده های فراوان برد. با توجه به رغبت ایشان به علم و حکمت و آوازه حکیم و فیلسوف معروف، ملاهادی سبزواری، به شهر سبزوار رفت و از فیوضات آن حکیم الهی بهره مند گردید. پس از آنکه پیمانه معرفت او از حکمت حکیمِ فرزانه سبزواری لبریز شد، با کوله باری از معرفت و حکمت، به زادگاه خود، روستای شَوَند برگشته، چندی را به قصد ارشاد و هدایت، در بین اقوام رحل اقامت افکند.
هجرت به نجف
مرحوم ملا حسینقلی همدانی، در طول اقامت در زادگاه خود، از هیچ کوششی در راه تبلیغ معارف الهی و ارشاد و هدایت مردم فروگذار نکرده و تشنگان معارف حقه را از زلال چشمه ایمان سیراب نمود. علاقه فراوانش به فراگیری دانش، باعث شد ایشان ترک وطن کرده، و برای تکمیل مدارج علمی و اخلاقی، عازم عتبات عالیات شود. ایشان در بدو ورود به شهر مقدس نجف، در حوزه درسی مرحوم شیخ مرتضی انصاری که مرجعیت کل شیعیان جهان را به عهده داشت حاضر شده، زانوی شاگردی در محضر آن یگانه زمان زد و سال های متمادی، از محضر ایشان استفاده کرد که حاصل آن سال ها، تقریرات درس فقه و اصول شیخ انصاری می باشد.
در جستجوی گمشده
آخوند ملا حسینقلی همدانی، در کنار تعلیم و پرورش ذهن و بارور کردن درخت علم و دانش، از پرورش روح غفلت نکرده و در صدد یافتن استادی بود که او را در این راه راهنمایی کند. ایشان در این باره می فرمود: «من متوجه شدم که شیخ انصاری که در علوم نقلی استاد کل و نمونه زمان بود، هفته ای یک ساعت به منزل جمال السالکین، مرحوم سیدعلی شوشتری می رود. این مسئله توجه مرا جلب کرد و با خود گفتم که این موضوع بی حساب نیست. به بهانه استخاره وارد محضر سید شوشتری شدم و دیدم که آقا سیدعلی شوشتری، در حال موعظه است و شیخ انصاری هم به مواعظ او گوش می دهد. سخنان سید مرا مجذوب خود کرد و از ایشان درخواست کردم که مرا هم در جمع خود راه داده و جان تشنه ام را سیراب کند. سید شوشتری، در خواست مرا قبول کرد». این دیدار مبارک، سرآغاز ورود ملا حسینقلی به جرگه عاشقان و سالکان الی اللّه محسوب می شود.
عنایت استاد به آخوند
روح لطیف و سیمای ملکوتی ملا حسینقلی همدانی، موجب شد که استاد اخلاقش، سیدعلی شوشتری عنایت ویژه ای به شاگرد بکند و هر روز این محبت و عنایت بیشتر گردد.
مرحوم آقا بزرگ تهرانی می فرماید: پزشک حاذقی برای زیارت وارد نجف شد و چون از مریدان سیدعلی بود، به نزد او رفت. در همان ایام، آخوند همدانی به بیماری سختی دچار شده بود. وقتی چشم سید به پزشک افتاد، به او گفت: اول به مدرسه سلیمیه برو و فرزندم را معاینه کن. پزشک نزد او رفت و پس از معاینه و عیادت آخوند، به منزل بازگشته و گفت: این شیخ فقیر است و درمان او پول فراوانی می طلبد. آقا سیدعلی فرمود: «او را معالجه کن، اگر چه مداوای او صد تومان هزینه داشته باشد و یک ساعت بیشتر زنده بماند؛ زیرا یک ساعت از عمر او، گران تر و پرارج تر از این مقدار است».
شاگردان
عارف بزرگ ملا حسینقلی همدانی، در طول زندگی با برکت خود، شاگردان زیادی را تربیت کرده که ره کدام از آنها، همچون ستاره ای فروزان، فرا راه عاشقان و شیفتگان لقای حق شده و افتخار دیگری برای تاریخ حوزه های علمیه رقم زدند. آخوند، شاگردان خود را سه دسته کرده بود: یک دسته روزها به محضر او شرفیاب می شدند و دسته دیگر شب ها، بعد از نماز مغرب و عشا و دسته دیگر سحرها. نام مبارک بعضی از شاگردان آخوند عبارت است از: مرحوم شیخ محمد بهاری همدانی، که مبرزترین شاگرد آخوند بوده و مرحوم آخوند، در هنگام وفات، ایشان را وصی خود قرار داد. عارف بزرگ، آیت اللّه سیداحمد کربلایی، مجاهد و مصلح بزرگ اسلام، سیدجمال الدین اسدآبادی، عارف فرزانه مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، مرحوم شیخ علی همدانی فرزند آخوند، و ده ها شاگرد دیگر.
عروج به ملکوت
مرحوم آیت اللّه العظمی آخوند ملا حسینقلی همدانی، پس از عمری مجاهدات نفسانی و تربیت تشنگان معارف، سرانجام در روز 28 شعبان سال 1311 قمری در 72 سالگی در کربلای معلی، در حالی که زائر قبر سیدالشهداء بود، ندای حق را لبیک گفته و روح ملکوتی اش به سوی آسمان پرواز نمود. بدن مطهر ایشان پس از تشییع، در چهارمین حجره صحن شریف از درب زینبی دفن شد.
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست | روزی رُخَش ببینم و تسلیم وی کنم |
درس همّت
مرحوم ملاحسینقلی همدانی، در راه رسیدن به مقصود خود، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و یأس و ناامیدی را به آستانه زندگی خود راه نداد. او کوشش فراوانی نمود تا در مسیر سیر و سلوک به مقصود خود برسد. خود ایشان می فرماید: در کنار مرقد شریف امام علی علیه السلام ، در گوشه ای نشسته بودم. کبوتری بر زمین نشست و تکه نانی بسیار خشکیده را به منقار گرفت و هر چه به آن نوک زد، خرد نشد. کبوتر به پرواز درآمد و رفت. پس از مدتی، بازگشت و به سراغ نان رفت و چند نوک به آن زد، ولی شکسته نشد. باز پرواز کرد و بعد از مدتی برگشت، بعد از چند مرتبه، رفت و برگشت تا سرانجام آن نان را با منقارش خرد کرد و خورد. همین استقامت و همت کبوتر، برای من درس مهمی شد و گویی به من الهام گردید که در راه رسیدن به هدف، باید همت کرد. با اراده و همت، دنبال سیر و سلوک را گرفتم و به مقصود و مراد خود رسیدم.
روشن بینی و تحرک اجتماعی
از فرمایشات آخوند همدانی که به عنوان دستورالعمل به یادگار مانده، به خوبی فهمیده می شود که ایشان، شخصیتی دردآشنا بوده و از مسایل اجتماعی و سیاسی جامعه آگاهی داشته است. آخوند در یکی از مواعظ خود می فرماید: «شب و روز، عِرض و مال و عصمت مسلمانان را پاره می کنند. لباس خداییان کنده و جامه فرنگیان را پوشیده، اطعمه و اشربه اسلام را بدل به زهر و زقّوم نصارا و دهریان نموده اند. بازار کفر و شرک در بلادشان معمور و آباد و سوق (بازار) اسلامشان مخروب و بر باد است». علاوه بر فرمایشات آخوند، از خط مشی و شیوه رفتاری برخی شاگردان آخوند، همانند سید جمال الدین اسدآبادی و سیدعبدالحسین لاری و حضور فعالی آنها در صحنه سیاسی، می توان نقش برجسته استاد بزرگ آن ها را تشخیص داد.
آخوند و نهی از منکر
مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی، در سفری که با جمعی از شاگردان خود به عتبات عالیات می رفت، در بین راه به قهوه خانه ای رسید که جمعی به پای کوبی در آن مشغول بودند. ایشان برای نهی از منکر، وارد قهوه خانه شده و به رئیس آن ها فرمود: اجازه می فرمایید من هم بخوانم؟ رئیس می پرسد: مگر شما هم خواندن بلدی؟ ایشان می فرماید: بلی. آخوند شروع به خواندن اشعاری می کند که معنای آن چنین است:
«معبودی به حق و شایسته پرستش جز خدا نیست. به راستی که دنیا ما را به خود سرگرم نمود و ما را سرگشته و مدهوش گرداند. ای فرزند دنیا، در کار خود دقیق شو و کردار نیک گردآوری کن. دنیا سپری می شود. هیچ روزی از عمر ما نمی گذرد، جز اینکه پایه و رکنی از ما را سست می کند. ما منزلی را که باقی است ضایع نمودیم و سرای فانی را وطن و جایگاه خویش ساختیم. ما آنچه را در آن کوتاهی نمودیم، نمی دانیم جز روزی که چهره در نقاب خاک کشیدیم». آن جمع وقتی این اشعار را شنیدند، به گریه افتادند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان می گوید: وقتی ما از آنجا دور می شدیم، هنوز صدای گریه به گوش می رسید.
دستور العمل اخلاقی
مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی، برای هدایت و راهنمایی شاگردان و سالکان وادی معرفت، دستورالعمل هایی داده اند که هر کدام از آنها، چراغی فراروی مشتاقان رسیدن به سرچشمه نور و فضیلت به شمار می آید. ایشان در این باره می فرماید: «گناهان کبیره را یاد بگیر و آن ها را ترک نما. پیرامون غیبت و دروغ و اذیت مگرد. البته و البته از غذای حرام فرار کن و غیر از غذای حلال، مخور. غذا را به قدر حاجت بخور. از یاد مرگ غافل مشو... .
در محضر الهی، با ادب باش و احترام محضر شریف او را مراعات کن. همیشه متوجه بزرگی خداوند و حقارت و کوچکی خود، بی نیازی او و حاجتمندی خود باش».
کلام استاد
راهی به قرب حضرت احدیت، جز التزام به شرع نیست.
مهم ترین چیز برای طالب قرب، سعی و تلاش تمام در ترک معصیت است.
عملی که بدون حضور قلب باشد، قلب را اصلاح نمی کند.
کارهایی که از اتحاد قلوب ساخته است، از تفرد و جدایی قلوب ساخته نیست.
بسیار دقت کنید که مبادا، اذیت و آزاری از شما به دیگران برسد.
در برآورده شدن حاجات مسلمانان، به ویژه، علمای با تقوا، سعی فراوان نمایید.
هر گاه در مسایل علمی به مشکلی برخورد کردید، به خدا پناه ببرید و با تضرع و زاری، به او متوسل شوید.
شوخی زیاد و بیهوده گویی و گوش دادن به حرف های بیهوده قلب را می میراند.
آخوند در نگاه دیگران
مرحوم آخوند همدانی و حوزه تربیتی ایشان، از چنان شهرت و آوازه ای برخوردار است که به تعریف و تمجید دیگران نیازی ندارد؛ در عین حال، برخی از دیدگاه های علمای بزرگ معاصر را در مورد آخوند و مشرب تربیتی ایشان ذکر می کنیم:
علامه طباطبایی روش عرفانیِ خود را، همان روش آخوند می داند و می فرماید: «سیصد نفر از اولیای الهی، در محضر انور مرحوم آخوند همدانی، تربیت شده اند».
شیخ آقا بزرگ تهرانی می گوید: «آخوند، در علم اخلاق، در مرتبه ای بسیار بلند و توصیف ناپذیر قرار داشت. دوره ای طولانی گذشته و کسی مانند او در علم اخلاق و تهذیب نفس پیدا نشده است».
مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که خود، شاگرد آخوند بود، می فرماید: «او حکیمی عارف، معلمی نیکوکار و طبیب کاملی بود که به سان او ندیدم».
مناجات آخوند
مرحوم ملا حسینقلی همدانی، در قسمتی از مناجات خود با حضرت دوست چنین نجوا می کند: خداوندا، تو می دانی چه گناهانی کرده ام و چقدر بر نفس خود بی اعتدالی روا داشته ام. خدایا، بر من خشم مگیر که طاقت خشمت را ندارم و از من در رنجش مباش که تحمل رنجیدگی تو را ندارم. خدایا، آیا مادرم برای آتش دوزخ، مرا پرورش داد؟ پس ای کاش مرا نمی پرورید. یا برای بدبختی مرا زایید؟ پس ای کاش مرا نزاییده بود.
خدایا نمی دانم حال ما در پیشگاه تو چگونه است و چه مناسبتی بین گوشت و استخوان با آن آتش است؟ و کیست که طاقت آن زنجیرها و غل ها و عقرب ها و مارهایی که مانند کوه اند را داشته باشد و کدام جسم برای نوشیدن زقّوم تلخ، سرپا می ایستد؟ و کیست که در این گرفتاری ها و محنت ها به فریاد ما برسد؟».
به گونه ای دیگر
مقدمه
تولد
خانواده ، پدر و مادر
استادان
در محضر استاد عارف آقا سید علی شوشتری
عنایت استاد
استقامت در راه کمال
تشرف به خدمت حضرت ولی عصر - عج
سیره و روش مرحوم آخوند
برخی از شاگردان
تأثیر نفس قدسی آخوند
نوشته های اهل غفلت
فیوضات امیرالمومنین علی علیه السلام به ارواح وادی السلام
باطن آلوده قهوه
مراقب پیدا و پنهان
تأثیر انسان ساز
امیر جند جهنم
وفات
|
|
باطن آلوده قهوه
مرحوم آخوند ملاعلی همدانی قدس سره فرمودند:
مرحوم آخوند ملا حسینقلی
همدانی رسم و عادتش این بود که بعد از بحث و درس آقایان طلاب، یک فنجان قهوه
میل می کردند.
یک روز که برای تدریس تشریف آورده بودند فرمودند: امروز بعد از
مباحثه، مجلس ترحیمی هست که باید برویم. قهوه در آنجا صرف می شود.
آقایان
برای درست کردن قهوه زحمت نکشند.
مباحثه تمام شده بود. آن عالم ربانی با جمعی از طلاب برای شرکت در مجلس ترحیم
حرکت کردند. وقتی که ایشان وارد شدند برایشان قهوه آوردند. معظم له اشاره
کردند که قهوه را ببرند.
شاگردان ایشان – که مراقب اعمال استاد بودند- اطلاع
داشتند که ملاحسینقلی خودشان فرموده بودند درمجلس ترحیم، قهوه صرف می شود،
در صددد بر می آیند تا موضوع را بررسی نمایند.
اول از صاحب مجلس سوال می کنند
پولی را که خرج این مجلس صرف کرده است خمسش را داده یا نه.
معلوم می شود از
طرف پول ایرادی نبوده است. بعداً روشن می شود کسی که متصدی درست کردن قهوه
بوده، در هنگام درست کردن قهوه یک قطره خون از دماغش میان قهوه افتاده است و
برای این که مبادا صاحب مجلس به او بگوید به ما ضرر زدی به صاحبخانه اطلاع
نداده است.
|
مراقب پیدا و پنهان
شیخ محمد بهاری فرموده است:
روزی در صفه حجره برای پخش ناهار برنج پاک می کردم. در بین، متذکر و حدانیت
باریتعالی شدم، ناگهان استاد برای من وحدت عددی را توضیح داد.
برخاستم و از
استاد پرسیدم که چگونه بر اسرار من آگاه شدید، فرمود خداوند قلب مؤمن را
آیینه جهان نمام قرار داده. اکنون نیاز تو در قلب من منعکس شد.
تأثیر انسان ساز
از علامه قاضی به سند معتبر نقل شده است که فرمودند:
چون بنده به نجف اشرف
مشرف شدم یکی از پسر عموهایم در نجف بود. یکی از روزها همانطور که در کوچه می
رفتم ایشان را دیدم و با ایشان مشغول صحبت شدیم.
در همان حال یکی از اهل علم
را دیدم که آمدند رد شوند در حالی که خیلی حالشان پریشان بود و در فکر فرو
رفته بود و معلوم بود حالشان عادی نیست.
به پسر عمویم عرض کردم: شما ایشان را
می شناسید؟ چرا ایشان اینطورند و حالشان این قدر مضطرب است؟
گفتند: بله او را میشناسم. این حال ایشان به خاطر این است که شخصی در اینجا
پیدا شده است بنام آخوند ملاحسینقلی همدانی که هر کس پیش ایشان می رود، مجلس
او و موعظه او چنین او را منقلب می کند و در وی تأثیر می کند.
امیر جند جهنم
آیت الله موسی زنجانی فرمودند
:
در کتاب «حاج علی محمد نجف آبادی» که شرح احوالات آخوند ملاحسینقلی همدانی را
آوردند داستانی را بنده شنیده ام که دیدم در آن نوشته نیست خوب است که به آن
نوشته اضافه شود.
در یکی از ایام در منزل آیت الله بنی صدر همدانی بودیم آیت الله حاج سید علی
خلخالی فرمودند از جناب حاج شیخ جواد جواهری نتیجه صاحب جواهر شنیدم که
فرمود:
عموی من که نوه صاحب جواهر می شدند از نظر معیشت سخت در فشار بودند و
به لحاظ اقتصادی وضعیت نامناسبی داشتند. بنده به نظرم رسید که به خدمت علما
بروم و از آنها نامه هایی بگیرم که یا برای وکلای خودشاندر ایران یا اشخاصی
که از نظر مالی توانایی دارند و از وجود علما و بزرگان به حساب می آیند،
بنویسند که به عموی ما مساعدتی بکنند تا از این وضعیت بیرون آید.
با این انگیزه خدمت علما رسیدم و نامه هایی برای عمویم گرفتم.
بعد سوال کردم
در همدان چه کسی هست که بتواند به ایشان کمک کند گفتند امیرافخم. سوال کردم
در نجف چه کسی او را می شناسد؟
گفتند: شاید اگر آخوند ملاحسینقلی همدانی برای
ایشان چیزی بنویسد از آن جهت که ایشان هم همدانی است شاید ترتیب اثر بدهند.
لذا رفتم خدمت آخوند ملاحسینقلی همدانی و مطلب را گفتم. ایشان فرمودند: ایشان
امیر هستند و برای خودش خدم و حشم دارد به حرف من که در نجف منزوی هستم و کسی
مرا نمی شناسد توجه نمی کند و از نوشتن عذر آوردند.
من نیز اصرار کردم و به
خدمت ایشان عرض کردم حالا اگر شما نامه ای بنویسید اگر نفعی نداشته باشد ضرری
هم ندارد، نهایتا ترتیب اثر نمی دهد.
ایشان نیز کاغذ ته سیگار خود را باز
کردند و چیزی روی آن نوشته و آن را لوله کرده و به من دادند.
من از اینکه
ایشان این درخواست را روی چنین کاغذی نوشتند و حاجت مرا چنین اجابت کردند
ناراحت شدم و می خواستم به ایشان چیزی بگوم اما منصرف شدم و چیزی نگفتم و
بیرون آمدم.
به هر حال نامه ها را جمع کردم و آمدم خدمت عمویمو نامه ها را به ایشان دادم
و یادم به نامه آخوند همدانی آمد و آن را هم داده و گفتم این نامه را هم
آخوند همدانی برای امیرافخم نوشته اند.
عموی بنده از ایننامه ناراحت شدند و
گفتد آخر اگر من این نامه لوله شده را بدهم به امیرافخم نمی گوید عرب ها چقدر
نادانند و این هم نشانه حماقت آنها.
من عصبانیت عمو را با سخنان خود فرو نشاندم و گفتم حالا اگر چیزی بگوید به
آخوند می گوید نه به تو.
این نامه را پیش خودت نگه دار شاید به دردت بخورد.
خلاصه عمو را بدرقه کردم و ایشان رهسپار شد.
ایشان بعداً برایم تعریف کرد که
چون به همدان رسیدم دیدم نام امیرافخم بر سر زبانهاست چون از منزلش پرسیدم
گفتند در فلان محله همدان بارگاهی دارد چون به آنجا رفتم دیدم ساختمانی مجلل
به همراه خدم و حشم دارد. پیش رفته و گفتم حامل نامه ای از آخوند ملاحسینقلی
همدانی برای جناب امیرافخم هستم.
ملازمان ایشان پیغام مرا برای وی بردند و خبر آوردند که به انتظار بمانم تا
ایشان بیایند.
به انتظار ایشان ماندم. پس از مدتی دیم همه به احترام ایستادند و از راهروی
که از دور پیدا بود و این راهرو از میان اتاقهای تو در تو می گذشت دیدم که از
دور پیر مردی قد خمیده و عصا بدست می آید تا رسید به من و من نامه جناب آخوند
را به ایشان دادم.
ایشان نیز قبل از اینکه نامه را باز کند و بخواند آن را در
طول پیشانی بالای ابروهایش کشیده و صلوات فرستاد و این کار سه بار تکرار کرد
و سپس نامه را باز کرد و خواند. با خواندن نامه شروع به گریه کرد و به شدت
گریست و اطرافیان متأثر و منقلب شدند و من نیز تحت تأثیر قرار گرفته بودم.
آخوند ملاحسینقلی همدانی به ایشان نوشته بود:
«امیر جند جهنم؛ برای خلاصی از عذاب الهی، آورنده نامه جناب شیخ را مساعدت
فرمایید. ملاحسینقلی همدانی»
پس از آن به من گفت به همراه من بیا و با هم رفتیم تا به اندرونی منزل ایشان
رسیدیم و به اتاق شخصی خودش رفتیم.
به من گفت هزینه خرید یک باب منزل در نجف
چقدر می شود؟
من گفتم فلان دینار. گفت چقدر قرض دارید؟ گفتم: فلان دینار. بعد
یک کسیه زر به من داد و گفت: این مقدار کفایت می کند؟
آن کیسه خیلی بیشتر
از مقدار قرض و خرید یک خانه مناسب بود.
بعد گفت از آنجا که شما قصد ارض اقدس را دارید من مزاحم و مانع شما نمی شوم.
لذا دو اسب آماده کرده و یک نفر به همراه من فرستاد که در طول سفر دنبال من
باشد.
وفات
مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی پس از یک عمر مجاهده با نفس و تربیت تشنگان معارف ، در 28 شعبان سال 1311 ق در کربلا و در حالی که زائر حضرتش بود به دیار باقی شتافت و در چهارمین حجره صحن شریف ( که مرحوم سید مرتضی کشمیری نیز مدفون است ) به خاک سپرده شد .