نصایح اخلاقی حضرت علامه حسن زاده
راز را باید پوشیده داشت که در آشکارا
شدنش درد سر دراز است.
راهرو باید
چنان رند باشد که رندان را به بازى گیرد، و بدانسان جا گرفته و سنگین که سبکساران
و سبکسران سر خویش گیرند و راه خود در پیش، که رازدارى پیشه دوستان خدا است.
چاره اى جز
زیستن با مردم و راهى جز ساختن با آنان نیست، ولى دل
را به دست دلدار ده و آزاد باش و سر را به پاى دوست نه و شاد باش. دیده به
درگاهش بدار تا چشم روشنت روشنتر شود، و دست امید به پیشگاهش بر تا جان خرّمت
خرّمتر گردد.
این یار است
که قد برافراخت و چهره برافروخت و کار خود ساخت و خرمن ما بسوخت.
شوریدگان لب
فرو بستند و دیده بدو دوختند، و خردمندان سر به گریبان سرگردانى فرو بردند و در
دریاى ژرف بى پایان هستى جز شکنج و گره آب ندیدند.
آقاى من بر
خود ببال که گداى رهنشین آن شاهى، و از کسى منال که در سنگر استوار آن بنده پرور
جهان پناهى، آنکه دردها را درمان کند و تشنگان را سیراب و خستگان را آسایش دهد و
شوریدگان را نوازش کند و آوارگان را پناه دهد.
همه مى روند
و نمى دانند با خود چه مى برند، خنک آنکه دفتر هستیش را بگشود و از روزنامه
کارهایش آگاه شد. و چون هرکسى کشته چند ساله زندگى خود است، دل مردگان از مرگ هراس
دارند و از کشتزار خود بیزارند؛ و زنده دلان از کشت خود سپاسگزارند و به پروردگار
خود امیدوار.
برگرفته شده از tajaliazam.blog.ir