وب نوشتهای عرفانی و ادبی

ادبی ؛ عرفانی و ...

وب نوشتهای عرفانی و ادبی

ادبی ؛ عرفانی و ...

وب نوشتهای عرفانی و ادبی
عابدان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار

نشانی در بلاگفا : http://mrfarzi.blogfa.com

کانال: https://t.me/erfaan_amali
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

رساله وارستگی - مایستر اکهارت

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۴۷ ق.ظ

فضیلت وارستگی

متن کتب بسیاری از علمای کافر و پیامبران و نیز کتب عهد عتیق و جدید را خوانده ام و با دقت و سعی فراوان کوشیده ام تا بدانم بهترین و عالی ترین فضیلتی که انسان به مدد آن می تواند تشبّه به خدا جوید و به لطف او آن چیزی بشود که خداوند بالذات آن چنان است، چیست و با چه چیزی آدمی خواهد توانست به آن صورتی که در [علم] خدا داشته و پیش از آن که خداوند جهان را بیافریند میان او [آن صورت] و خدا مغایرتی نبوده مضاهات پیدا کند؟

وقتی این متون را تا بدان حد که عقل من می توانست هدایت وار شادم کند جست وجو کردم، دریافتم که هیچ فضیلتی بالاتر از وارستگی محض نیست زیرا جمیع فضایل دیگر نسبتی با مخلوقات دارند اما وارستگی عاری از هرگونه نسبتی با مخلوقات است.

وارستگی و محبت

آموزگارانْ محبت را به حدّ اعلی ستوده اند چنان که پُل قدّیس می گوید: «در هر کاری که می کنم اگر محبت نداشته باشم هیچ نیستم». اما من وارستگی را بیش از محبت می ستایم. زیرا بهترین چیز در محبت این است که مرا وادار کند تا خدا را دوست بدارم و حال آنکه وارستگیْ خدا را وادار می کند که مرا دوست بدارد. اکنون پیداست اگر خداوند مرا دوست بدارد بسیار برتر و بالاتر از آن است که من او را دوست بدارم. دلیلش آن است که خداوند بهتر می تواند خود را به من نزدیک کرده و با من متحد شود تا آنکه من خود را با خداوند نزدیک کنم و با او متحد شوم. این را که وارستگی، خداوند را به محبت و تقرّب با من وادار می کند این گونه می توانم اثبات کنم که هر چیزی مشتاق رسیدن به مقام ذاتی خود است و مقام ذاتی خداوندْ وحدت و صرافت است و این دو از وارستگی [استغنا] حاصل می شوند. بنابراین واجب است که خداوند خود را به یک قلب وارسته ببخشد.

قبول نکردن چیزی جز خدا

من وارستگی را بیشتر از محبت می ستایم زیرا محبت مرا مجبور می کند رنج هر چیز را برای خدا قبول کنم، اما وارستگی مرا وادار می کند که جز خدا چیز دیگری را قبول نکنم. و پیداست که قبول نکردن چیزی جز خدا بسیار بالاتر و شریف تر از قبول رنج همه چیز برای خداست. زیرا در رنج بردن آدمی به واسطه آن چیزی که رنج آن را قبول کرده، توجه به مخلوقات دارد و حال آن که [در مقام [وارستگی چیزی جز خدا را قبول نمی کند. می توانم این گونه اثبات کنم که هرچیزی را که انسان می پذیرد و قبول می کند به خاطر چیز دیگری است.

اما وارستگیْ آن چنان به نیستی و فنا نزدیک است که هیچ چیز و لو آن که بسیار لطیف و عالی باشد نمی تواند غایت آن محسوب شود مگر خود خداوند که آن چنان لطیف و بسیط است که به خوبی در هر قلب وارسته ای می گنجد. بنابراین [مقام [وارستگی گنجایش چیزی جز خداوند را ندارد.

.

ارباب معرفتْ تواضع را بیش از هر فضیلتی ستایش کرده اند، اما من وارستگی را بیش از تواضع می ستایم. دلیل آن این است که تواضع می تواند خالی از وارستگی باشد. اما وارستگی کاملْ خالی از تواضع نیست. زیرا تواضعِ کامل به فنا خواهد رسید اما وارستگی آن چنان به فنا و نیستی نزدیک است که هیچ چیزی نمی تواند میان وارستگی کامل و فنا حایل شود. بنابراین وارستگی کاملْ عاری از تواضع نیست [و خود دو فضیلت محسوب می شود] و دو فضیلت بهتر از یک فضیلت است.

دلیل دوم بر اینکه چرا من وارستگی را بیش از تواضع می ستایم این است که تواضعِ کامل ایجاب می کند که آدمی در برابر تمامی مخلوقات سر فرود آورد و در این فروتنی و سر فرود آوردن، آدمی از خود بیرون آمده و به مخلوقات توجه می کند اما انسانِ وارسته در خود می ماند و لذا بیرون آمدن از خود هرگز بهتر و بالاتر از ماندن در خود نیست.

فن

در وارستگی کامل هیچ نشانی از ارادت یا کراهت نسبت به هیچ مخلوقی وجود ندارد و در [مقام[ وارستگیْ آدمی نمی خواهد که مادون یا مافوق باشد، بلکه می خواهد ساکن در خود باشد. نه کسی را اندوهگین کند و نه کسی را خشنود سازد. با هیچ مخلوقی نه برابر؛ باشد و نه نابرابر نه «این» را بخواهد و نه «آن» را، بلکه آرزوی هیچ چیزی جز وارستگی ندارد. چنین بودن یا چنان بودن خواسته او نیست زیرا اگر کسی بخواهد چنین یا چنان باشد از آن جهت است که می خواهد چیزی باشد، اما [انسان در مقام] وارستگی می خواهد که فانی باشد و لذا بار دعوی خویش را بر چیزی نمی نهد.

شفقت

گذشته از این، من وارستگی را بیش از شفقت» تحسین می کنم، زیرا رحم و شفقت بدین معناست که انسان از خود خارج شود و به آلام همنوعان خود توجه کند و قلبش از رنج های آنان متألّم گردد. و حال آن که وارستگی از این نیز مبرّاست؛ زیرا [انسان در مقام] وارستگی در خود می ماند و اجازه نمی دهد چیزی او را متألّم سازد زیرا اگر چیزی بتواند انسان را متألّم کند نشانه آن است که او از آن چیز کراهت دارد. به هر حال وقتی تمام فضایل را به دقت بررسی می کنم درمی یابم که هیچ فضیلتی آن قدر کامل و بدون نقض نیست که بتوان آن را به خدا نسبت داد مگر وارستگی.

پدید آورنده : مایستر اکهارت ، صفحه 112

منبع: http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4693/4714/37605


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۸
محمدرضا فرضی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی