نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
2 استاد زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
10.22108/JPLL.2020.123918.1505
چکیده
جبر و اختیار همواره از مسائل مهم و بحثانگیز عقیدتی مسلمانان بوده و ازنظر تاریخی، اختلافات و داوریهای متنوعی را در میان اندیشمندان کلام و فلسفه و عرفان دامن زده است. نظریة کلامی معتزله و اشاعره دربارة این موضوع، با مسلّمدانستن مسئلة دوگانگی میان انسان مکلَّف و حقّ مطرح میشود؛ البته کوشش هریک سرانجام، به پاسخی متفاوت به مسئلة چگونگی رابطة انسان مکلَّف با خدا میانجامد. متکلمان به استقلال خلق از حقّ معتقدند و به خلق و حقّ همانند دو حقیقت جدا از هم مینگرند؛ آنان با این پیشفرضها کوشیدهاند مسئلة جبر و اختیار را بهگونهای بررسی کنند که هم ظواهر ادلّة نقلی و عقلی را ـ مبنیبر امتناع حلول و وحدت حقّ و خلق ـ حفظ کنند و هم در توجیه بحث تکلیف و جزای اعمال دچار مشکل نشوند. عارفان با توجه به تجربهای که از شهود وحدت خود با وجود مطلق یا حقّ، در مقام قرب نوافل دارند، خوانشی دیگر از رابطة حقّ و انسان به دست دادهاند. جبر و اختیار نزد متکلمان اسلامی یک اضافة مَقولی است که میان دو طرف مستقل یعنی خدا و انسان مکلَّف برقرار میشود که دوگانگی آنها مسلّم فرض شده است. عارف با توجه به تجربة شهودی خود از شیوة ارتباط حقّ و خلق، مخلوقات را پرتوی از وجود مطلق میداند؛ درنتیجه در سایة چنین وحدتی، تحقق اضافة مقولی را منکر است؛ زیرا اضافه مَقولی تنها میان دو امر جدا از هم و مستقل تصور میشود و عارفان با توجه به نظریة خود دربارة وجود، به تحقق چنین استقلالی در دو طرف رابطة حقّ و خلق معتقد نیستند. عارف مسئلة جبر و اختیار را در پرتو وحدت حقّ و عبد ـ که در قرب نوافل آشکار میشود ـ بررسی میکند. در این دیدگاه که برخاسته از تجربة ذوقی است، عارف با توجه به مقام قرب نوافل ـ که مستلزم فنای عارف و ظهور اوصاف حقّ در صفحة باطنش است ـ و فنای خود در حقّ که در این مقام حاصل میشود، از نوعی جبر سخن میگوید؛ این جبر بهسبب فنای اوصافِ عارف در وجود حقّ و جداشدن او از اوصاف بشری رخ میدهد. در اینجا عارف به نفی اختیار خود میپردازد که صفتی از اصاف بشری است؛ نیز با توجه به ظهور اسمای حقّ در خود و اینکه آفرینش او بر صورت حقّ است، اختیار را مانند وصفی از اوصاف حقّ مطرح میکند که در او تجلی یافته است.