نیروی معنوی
يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۴۶ ق.ظ
مرحوم ملا حسینقلی همدانی قدّسسرّه یکی از افرادی است که خیلی قویّ و در بین اساتید، کم نظیر بوده است. ایشان یکی از اولیایی است که روحش خیلی آزاد است. اگر کسی عمل صالحی انجام دهد و به این بزرگوار هدیه کند، روح ایشان با آن شخص، همراه میشود. گاهی ما به سبب کثرت اشتغالات و مشکلات، منشأ حالات خوش خود را متوجه نمیشویم. بعضی از حالات خوش انسان، مربوط به همراهی ارواح اولیاء با انسان است.
مرحوم ملا حسینقلی از افرادی است که همراهی روح ایشان با انسان، موجب اقبال قلب و کثرت ذکر خدا و حالت توجه میشود. همراهی ارواح اولیاء خدا با انسان، برکات بسیاری دارد. ایشان بر اثر طبع بلندی که داشت، رزق آمادهای از جانب مرحوم سید علی شوشتری قدّسسرّه نصیبش شد. خود مرحوم سید علی شوشتری از اوتاد بود و زحمات زیادی کشیده بود. مرحوم شیخ انصاری قدّسسرّه که در فهم و ذکاوت، فردی عادی نبود، در امور معنوی، شاگرد مرحوم سید علی شوشتری بود؛ با این که سید در درس فقه شیخ، شرکت میکرد، جناب شیخ هم شبهای چهارشنبه، در درس اخلاق جناب سید شرکت میکرد.
وقتی ملا حسینقلی با مرحوم سید آشنا میشود و همراه شیخ به منزل ایشان میروند، سید با مناعت طبعی که داشته است، به ملا حسینقلی میفرمایند: «جناب شیخنا الاستاد بر اثر کثرت مشاغل، فرصت نمیکنند و هفتهای یک شب برای ایشان کافی است؛ ولی شما بیشتر بیایید».
بعد از فوت مرحوم شیخ انصاری، مرحوم ملا حسینقلی درس ایشان را ادامه میدهد؛ ولی مرحوم سید علی شوشتری او را نهی کرده و میفرمایند: «دیگران هستند که این امور را انجام دهند. شما باید مستعدّین را دریابید».
ما قواعد کرامات اولیاء را نمیشناسیم. کرامات مرحوم ملا حسینقلی، سبک کرامات یک ولی خدا بوده است. ایشان در گوش ابو فرار – که رئیس اشرار بود – مطلبی فرمودند که موجب شد او منقلب شود؛ تا جایی که نعرهزنان به طرف ایوان طلای امیرالمؤمنین علیهالسلام میرود و همانجا میمیرد. بعد از فوت او مرحوم ملا حسینقلی فرمودند: «هر کس میخواهد یکی از اولیاء خدا را تشییع کند، به تشییع جنازه ابو فرار برود». مرحوم ملا حسینقلی همدانی کسی است که در عرض چند دقیقه، یک نفر را از کمال شقاوت به ولایت میرساند.
مرحوم ملا حسینقلی مورد نظر امیرالمؤمنین علیهالسلام بوده است. ایشان مدتی در همدان کشاورزی میکردند. یکی از خانهای همدان، با ایشان به خاطر آب، نزاع میکند و علاوه بر توهین، به ایشان یک لگد میزند. مرحوم ملا حسینقلی بعد از این توهین، همه چیز را رها کرده و به نجف میرود. خان همدان، پایش مبتلا به مرضی میشود، او را به تهران میبرند. دکتر میگوید: «پا باید از مچ، قطع شود». پای او را از مچ قطع میکنند. بعد از مدتی، مریضی به بالاتر سرایت میکند. او متوجه میشود که قضیه از کجا شروع شد. پسرش را که فرد فهیمی بوده به نجف میفرستد و میگوید: «خودت را بر پاهای ملا حسینقلی همدانی بینداز و از او طلب حلالیت کن؛ وگرنه این مریضی همین طور بالا می رود». پسر به نجف میرود و به مرحوم ملا حسینقلی التماس میکند. ایشان میگویند: «ما پدر شما را نفرین نکردیم؛ اما در عالم، کسانی هستند که این قضایا را تحمّل نمیکنند. امشب دعا میکنم که پایش را دیگر قطع نکنند». پسر، در نامه ای به پدرش مینویسد: «آقا راضی شدند و دعا کردند». پای آن شخص با دعای مرحوم ملا حسینقلی، خوب میشود. آن پسر در نجف میماند و یکی از بهترین شاگردان مرحوم ملا حسینقلی همدانی میشود.
مرحوم آیت الله کشمیری قدّسسرّه میفرمودند: «مرحوم ملا حسینقلی در نجف، یک شب در هفته، جلسه داشتند که علماء، بزرگان و سادات میآمدند. اثر این جلسه تا حدّی بود که آن افراد را تا برزخ میبُرد. بعد از یک ساعت که مینشستند، ایشان خیلی قاطع میگفت: «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا».[۱] به این معنا که (تغذیه معنوی شدید و وقت رفتن است و) جلسه تمام شد؛ ولی آنها بعد از جلسه، بیرون خانه ایشان تا سحر بر روی خاک تا ساعتها مینشستند و نمیتوانستند بروند».
مرحوم ملا حسینقلی قوّت معنوی بالایی داشت. این بزرگان را از شاگردانشان میتوان شناخت. از جمله شاگردان ایشان، مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی است که عارف و عاشق خداست. یکی دیگر از شاگردان ایشان مرحوم شیخ محمد بهاری است که مجذوب بوده است و هنوز هم هر کسی سر قبر ایشان میرود، به او برکت میرسد.
.[۱] سوره احزاب، آیه۵۳
۹۵/۱۰/۲۶