کلمات حضرت علی اکبر در روز عاشورا
وقتی از طرف دشمن برای او اماننامه آوردند:
«واللهُ لِقِرابَة رسول الله کانَت أَوْلی أن ترعی مِن قِرابَة أبی سفیان». قسم به خداوند خویشاوندی رسول خدا برای رعایت سزاوارتر از خویشاوندی ابوسفیان است.(۱)
«لقرابة رسول الله أحقُ بالرِّعایةِ مِن قِرابَة یزید بنِ معاویه». خویشاوندی رسول خدا بهتر است رعایت شود از خویشاوندی یزید پسر معاویه.(۲)
رجزخوانی:
«أنا علی بن الحسین بن علی. نحنُ و بَیتِ اللهِ أولی بِالنّبی. أما تَرَونَ کیف أحْمی عن أبی». من علی فرزند حسین فرزند علی هستم، به
خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلواتاللهعلیه وآله نزدیکتریم، مگر نمیبینید چطور از پدرم حمایت میکنم.(۳)
«مِن شمرٍ و عمر و ابن الدّعی». ما از شمر و عمر بن سعد و پسر بینسب به پیامبر نزدیکتریم.(۴)
«من شبث ذاک و من شمر الدنی». از شبث (بن ربعی) و شمر پست به پیامبر نزدیکتریم.(۵)
«تالله لایحکم فینا ابن الدعی». قسم به خداوند که ابن زیاد بینسب نمیتواند بر ما حکم کند.(۶)
أضرَبَکم بالسَّیفِ حتّی یلتوی **** ضرَب(۷) [طعن](۸) غلامٍ هاشمی علوی
و لاأزالَ الیومَ أحمی عن أبی **** من عصبة جدّ أبیهم النبی
أطعنکم بالرمح حتی ینثی **** أضربکم بالسیف أحمی عن أبی
ألحرب قد بانت لها حقائقٌ **** و ظهرت من بعدها مصادقٌ(۹)
والله ربُّ العرش لانُفارقُ **** جُموعِکم أو تُغمدُ البَوارقُ
شما را با شمشیر میزنم تا شمشیر خم شود. شمشیر زدن جوان هاشمی علوی. برای حمایت همیشگی از پدرم. ما از ریشهای هستیم که جدّ پدرشان پیامبر است؛ و با نیزه شما را میزنم تا آنکه خم شود؛ و با شمشیر میزنم شما را تا حمایت از پدرم کنم. حقیقت جنگ نمایان شد و پسازآن راستیها آشکار میگردد. به خداوند، پروردگار عرش سوگند شما را رها نمیکنیم و شمشیرهایمان را غلاف نمیکنیم.(۱۰)
سخنان ایشان رو به پدر وقتی از میدان برگشت:
«یا أبَةِ العَطَشَ قَد قَتَلَنی و ثقل الحدید قَد اجهَدَنی فَهَل إلی شَربة منَ الماءِ سبیل اتقوی بها علی الاعداء». ای پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن توان را از من گرفت. آیا راهی به شربت آبی هست که به آن بر دشمن نیرو یابم؟!(۱۰)
وقتی در خون خود میغلطید:
«ثمَّ نادی یا أبتاه! علیک السلام. هذا جدّی رسول الله یقرئک السلام و یقول: عجّل القدوم إلینا». پس صدا زد: ای پدرم! خداحافظ. این جدّم رسول الله است که تو را سلام میرساند و میفرماید: درآمدن نزد ما شتاب کن.(۱۱)
«فَلمّا بلغت روحَهُ التراقی نادی بِأعلی صَوته: یا أبتاه هذا جدّی رسولُ الله قَد سَقانی بِکأسه الأوفی شربَة لاأظمأُ بَعدَها أبَداً و هو یقول: لک أَلعَجَل. فانّ لَک کأساً مذخورة». چون روح به گلو رسید با صدای بلند عرض کرد: ای پدرم! این جدّم رسول الله است. همانا با ظرفی پُر مرا سیراب کرد که هرگز بعدازآن تشنه نگردم و به تو میفرماید: عجله کن که برای تو نیز ظرفی ذخیره هست.(۱۲)